Hola viejo dime cómo estás,
los años pasan y no hemos vuelto a hablar
y no quiero que te pienses
que me he olvidado de tí.
Yo por mi parte no me puedo quejar,
trabajando como siempre igual,
aunque confieso que en mi vida
hay mucha soledad.
En el fundo tú y yo somos casi igual
y me vuelvo loco solo con pensar.
Quizás, la vida nos separe cada día más,
quizás, la vida nos aleje de la realidad,
quizás, tú buscas un desierto y yo busco un mar,
quizás, que gracias a la vida yo te quiero más.
Hola viejo dime cómo estás,
hay tantas cosas que te quiero explicar,
porque uno nunca sabe si mañana esté aquí.
A veces hemos hido marcha atrás
y la razón siempre querías llevar,
pero estoy cansado,
no quiero discutir.
En el fundo tú y yo somos casi igual
y me vuelvo loco solo con pensar.
Quizás, la vida nos separe cada día más,
quizás, la vida nos aleje de la realidad,
quizás, tú buscas un desierto y yo busco un mar,
quizás, que gracias a la vida yo te quiero más.
Quizás, la vida nos separe cada día más,
quizás, la vida nos aleje de la realidad,
quizás, tú buscas un desierto y yo busco un mar,
quizás, que gracias a la vida yo te quiero más.
Hola viejo dime cómo estás,
los años pasan y no hemos vuelto a hablar
y no quiero que te pienses
que me olvídado de tí.
سلام پدر
بهم بگو ، حالت چطوره ؟
زمان میگذره و هنوز با هم صحبت نکردیم
دوست ندارم فکر کنی که فراموشت کردم
نمی تونم از وضع خودم شکایتی کنم
چون همیشه کار میکنم
اما با این وجود مطمئنم ، تنهایی ایه زیادی در زندگیم قرار
گرفته
در این صورت من و تو ، در یک وضع تقریبا برابر هستیم
از این فکر و خیال ، دیوونه میشم
شاید ، زندگی هر روز بیشتر ما رو از هم جدا میکنه
شاید ، زندگی ما رو از حقیقت دور میکنه
شاید ، تو یک بیابان رو جستجو میکنی و من یک دریا
شاید ، به لطف این زندگیه که اینقدر دوستت دارم
سلام پدر
بهم بگو ، حالت چطوره ؟
چیزایی هست که دوست دارم برات توضیح بدم
چون ، هیچ کسی از فردا خبر نداره
بعضی وقتها ، در جهت مخالف حرکت کردیم
به خاطر اینکه همیشه می خواستی
خودت مسئولیتها رو به دوش بکشی
ولی ، من خسته م
دوست ندارم دیگه حرفی بزنم
در این صورت من و تو ، در یک وضع تقریبا برابر هستیم
از این فکر و خیال ، دیوونه میشم
شاید ، زندگی هر روز بیشتر ما رو از هم جدا میکنه
شاید ، زندگی ما رو از حقیقت دور میکنه
شاید ، تو یک بیابان رو جستجو میکنی و من یک دریا
شاید ، به لطف این زندگیه که اینقدر دوستت دارم
سلام پدر
بهم بگو ، حالت چطوره ؟
زمان میگذره و هنوز با هم صحبت نکردیم
دوست ندارم فکر کنی که فراموشت کردم
انریکه ایگلسیاس
Shahrzad azizam salam ... tarjomat ravaan bood be zabane emrooz ,roshan va salis. entekhabe khoobi ham kardi , motafavet bood.* * * va kalaame to dar jaane man neshast * * * az bazi jahash kheili bishtar lezzat bordam
شاید ، تو یک بیابان رو جستجو میکنی و من یک دریا
زمان میگذره و هنوز با هم صحبت نکردیم
دوست ندارم فکر کنی که فراموشت کردم
.
.
.
سلام
شهرزاد جان مرسی که خبرم کردی
از ترجمه های زیبات هم ممنونم..وبلاگ تو برام حکم یه پنجره س به یه دنیای تازه...
سبز باشی گلم
سلام..زیبا بود و جالب ..خیلی انتخاب خوبی کرده بودین ، جالبش این بود که وقتی پای پدر میومد وسط آدم غافلگیر می شد ..چشم به راه ترجمه های بعدی شما..شاد باشین
سلام
شاید به لطف این زندگیه که اینقدر دوستت دارم...
خیلی زیبا بود شهرزاد جان...همیشه انتخابهات عالین و ترجمه هات عالی تر...
ممنونم که خبرم میکنی.
دوست داشتنی و خوبی.
می بوسمت.
سلام شهرزاد جان
مرسی عزیزم که خبرم میکنی{گل}
دوست ندارم فکر کنی که فراموشت کردم !
خیلی خوشحال میشم هر وقت میام یه ترجمه ی جدید دوباره ازت می خونم.
همیشه منتطر ترجمه ها ی قشنگت میمونم. مظمئنم که ادامه میدی!
و موضوع این شعر که با بقیه فرق داشت واسم جالب بود!
و ...
یه کمک کی خواستم ازت، چون خونه ی خودم نیستم، برات مقدور هست لینکی که بتونم آهنگ تقدیر و ازش دانلود کنم برام بفرستی؟ خیلی ممنونت میشم.{ بوس}
مواظب خودت باش!
سلام شهرزاد عزیز.
مثل همیشه انتخابی عالی و جالب اینکه همین الآن یک ترانه با همین موضوع متولد شد .
باز هم ممنون دوست خوبم .موفق و شاد باشید
مرسی ی ی ی شهرزاد عزیزم!
بابت تاخیر عذر میخوام. اینروزا خیلی سرم شلوغه :(
ترجمه ات رو دوس داشتم..... حالا که از پسر نوشتی بد نیست از پدرش هم یه ترجمه ای تو وبلاگت بذاری.
من عاشق آهنگ ؛natali خورخه ایگلسیاس هستم....
ممنون که خبرم کردی
سلام
سلام شهرزاد عزیزم
چقدر روان و ساده و قشنگ بود. آفرین
ممنونم بخاطر دعوت
برات بهترین ها رو آرزو می کنم دوست خوبم
شاد باشی...