شاید ناشکیبا بوده ام برای پیشی گرفتن بر همه
بدون نگریستن به سرنوشت
برای رهایی از زخمهای التیام نیافته
شاید با بی صبری رها کرده ام همه چیز را
که بودند قسمتی از گذر عمر و تعالی زندگی
شاید به این خاطر تنها کسی بوده ام
که دلباخته ی ماه شدم
این گناه من بسیار ملال آور بود
تپیدن قلبم از هر سو
تپیدن قلب بیقرارم از هر سو
و عاشق شده ام
همانطور که یک زن عشق می ورزد
گویی فرشته زیبا روی خود را در بهشت نظاره می کند
اگر تسلیم شوم همه چیز را از دست می دهم
و اگر شکست بخورم برای ایستادگی در مسیر زندگی
به نقطه ی آغاز باز می گردم
و عاشق شده ام
همانطور که یک زن عشق می ورزد
گویی دل و جان او از این دلدادگی رها نشده
و یک روز دیگر تلاش می کند
برای آنکه در خواب یک رویای شیرین را دیده است
اما افسوس
در شناخت عشق دچار لغزش شده
در شناخت عشق دچار لغزش شده
شاید زمان کافی برای بهتر نگریستن وجود نداشت
در پایان زندگی محکوم به شکست شدم
و آن همه لحظاتی را
که با شور و نشاط زندگی کرده بودم
باد خزان به یغما برده
و سرانجام تنها به وجدان خود ایمان داشتم
برای یافتن تنها شعله جانانه ی عشق
که بی درنگ به خاموشی می گراید
باور بسیار برای دوری از شکست دوباره
برای پنهان نشدن گاه و بیگاه از نگاه دیگران
و برای نیاز به آغوش پر مهر عشق
که مرا قدرتمند می سازد
پدر بزرگ نیستی .......
جای تو ، همیشه در کنار سفره هفت سین خالیست
پدر بزرگ نیستی ........
اما یاد تو ، همیشه در دلهای ما باقیست
پدر بزرگ نیستی .......
من خواننده هستم
امروز برای شنیدن بهترین آهنگها آمده اند
می خواهم به آنها تقدیم کنم
از زندگی می خوانم
از خنده ها
از غصه ها
از شوم ترین لحظه ها
از زیباترین پدیده ها
برای شادی آمدند
پول پرداختند
وقت غصه نیست
بیا ! ترانه را آغاز کن
همیشه در خیابان مرا متوقف می کنند
افراد بسیاری که شایعه درست کردند
گوش کن ! هکتور
تو همیشه به زنان و جشنها
علاقه مند هستی
و کسی نمی پرسد
اگر رنجی ببرم
اگر اشک ریزم
و اگر اندوهی دارم
که به درونم آسیب می زند
من خواننده هستم
زیرا خوانندگی همه چیز من است
و تماشاگران پول می پردازند
برای شنیدن به حرفهای من
من خواننده هستم
در آن جا که مردم دوستم بدارند
اما وقتی نمایش به پایان می رسد
دیگر جزیی از این آدمها نیستم
و زندگی را ادامه می دهم
با خنده ها
با غصه ها
با تلخیهای دنیا
با زیباترین پدیده ها
من خواننده هستم
خوانندگی حرفه ی من است
و به آنهایی که کار مرا دنبال می کنند
می خواهم ترانه ام را تقدیم کنم
(( هکتور لاوو )) Hector Lavoe